آنیساآنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه سن داره

برای آنیسای عزیزمان

اندر احوالات ما

سلام به آنیسای عزیزم و دوستان گلش این روزها به خاطره مشکلی که واسه کامپیوترمون پیش اومد نتونستیم بیایم واز خاطرات انیسای عزیزم بنویسیم ولی بابایی قول داده تا اخر این هفته درستش کنه! و اما دختر مامان که حالا دیگه 4 تا دندون داره و مدام مامان رو گاز میگیره  میره سراغ کشوهای لباسش و همرو میریزه بیرون وقتی هم که خیالش راحت شد که چیزی توش نمونده تندی از اتاق میاد بیرون و این بلا رو سر قفسه های کتاب هم در میاره!  بهش میگم آنیسا میگه "ها"! نمیدونم از کجا یاد گرفته مدام سعی میکنم یادش بدم بگه بله اما...     میگم ببعی میگه... میگه بَ بَ  دمبه داری...نَ نَ و گاهی هم بَبَعی میگه... نَ بَ     گاوه میگ...
24 ارديبهشت 1391

ده ماهگی گلم

آنیسا جونم این روزها خیلی شیرین شده با اینکه داره خرابکار میشه و اذیت هاش هم بیشتر شده ولی اینقد کاراش بامزه شده که دلت میخواد یه لقمه چربش کنی و بخوریش حالا دیگه راحت میتونه خواستش رو ،اعتراضش رو، به ما بفهمونه حتی اکثر اوقات اونه که مارو بازی میگیره و ما میشیم بچه !   دخترم خیلی کنجکاو شده و همش زیر میز و صندلی و توی آشپزخونه و لبه پله باید پیداش کرد   همچنان عاشق نی ناش نی ناشِ و حالا دیگه خودش با دهن صدا در میاره و میرقصه   عاشق اینکه همه چیز رو پرت کنه پایین وما بگیریم بهش بدیم و اون دوباره...   این روزها به سختی خواب میره و تا میخواد چشمش خواب بره سریع میپره بیدار میشه و میشینه انگار به خودش میگه...
9 ارديبهشت 1391

چهارمین مروارید

عزیزکم چند روزی میشه که چارمین مروارید خوشگلت دراومده                                  دختر مامان این روزها اصلا غذا نمی خوری و مامانی رو حسابی نگران کردی به هر روشی متوسل شدم ولی تا قاشق رو سمت دهنت میبرم تند تند سرت رو تکون میدی و نَه نََه نَه میکنی...!یعنی این بی اشتهایی واسه دندوناتِ !!!؟ ...
8 ارديبهشت 1391

آنیسا و تعطیلات آخر هفته

این هفته بابایی تونست مرخصی بگیره و بیادپیشمون جمعه صبح اول رفتیم دانشگاه مامان از اونجایی که هوا خیلی خوب بود تصمیم گرفتیم یه گشتی بزنیم به سمت دریا رفتیم و ناهار رو تو یکی از رستورانهای توی راه خوردیم به انیسای من که خیلی خوش گذشت چون دخترم عاشق بیرونه و تونست از هوای خوب لذت ببره و با اسباب بازی هایی که توی محوطه رستوران بود بازی کنه اصلا هم حاضر نمی شد به دوربین مامان نگاه کنه!                                                                            ...
1 ارديبهشت 1391
1